loading...
ادبیات نو رسیده و ماندگار
سایه ابن مسعود بازدید : 0 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

لبم خموش ز آواز مدعا طلبی است

که مدعا طلبیدن ز یار بی‌ادبی است

حکیم جام جم و آب خضر چون گوید

مراد جام زجاجی و بادهٔ عنبی است

نرنجم ار سخن تلخ گویدم که ز پی

شکرفشان لبش از خنده‌های زیر لبی است

شب از جفای تو می‌نالم و چو می‌نگرم

همان دعای تو با ناله‌های نیمه شبی است

به یک کرشمهٔ چشم فسونگر تو شود

یکی هلاک یکی زنده این چه بوالعجبی است

برد دل از همه کس نظم او که هاتف را

ملاحت عجمی و فصاحت عربی است

سایه ابن مسعود بازدید : 21 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)
علی ظاهری صبر کنسج العناکب
و فی باطنی هم کلدغ العقارب
و مغتمض الا جفان لم یدر ماالذی
یکابد سهران اللیالی الغیاهب
وان غمدوا سیف اللوا حظ فی الکری
الیس لهم فی القلب ضربة لازب
اقر بان الصبر الزم مؤنس
بلی فی مضیق الحب اغدر صاحب
و عیبنی فی حبهم من به عمی
و بی صمم عما یحدث عائبی
و من هوسی بعدالمسافة بیننا
یخایلنی ما بین جفنی و حاجبی
خلیلی ما فی‌العشق مأمن داخل
و مطمع محتال و مخلص هارب
و لیس لمغصوب الفاد شکایة
و ان هلک المغصوب فی ید غاصب
طربت و بعد القول فی فم منشد
سکرت و بعد الخمر فی ید ساکب
ایتلفنی نبل و لم ادر من رمی
ایقتلنی سیف و لم ار ضاربی
تری‌الناس سکری فی مجالس شربهم
و ها انا سکران و لست بشارب
اخلای لاترثوا لموتی صبابة
فموت الفتی فی‌الحب اعلی المناصب
لعمرک ان خوطبت میتا تراضیا
سیبعثنی حیا حدیث مخاطبی
لقد مقت السعدی خلا یلومه
علی حبکم مقت العدو المحارب
و ان عتبوا ذرهم یخوضوا و یلعبوا
فلی بک شغل عن ملامة عاتب
 
سایه ابن مسعود بازدید : 0 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد
کو حریفی کش سرمست که پیش کرمش
عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد
باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم
آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
رهزن دهر نخفته‌ست مشو ایمن از او
اگر امروز نبرده‌ست که فردا ببرد
در خیال این همه لعبت به هوس می‌بازم
بو که صاحب نظری نام تماشا ببرد
علم و فضلی که به چل سال دلم جمع آورد
ترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد
بانگ گاوی چه صدا بازدهد عشوه مخر
سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد
جام مینایی می سد ره تنگ دلیست
منه از دست که سیل غمت از جا ببرد
راه عشق ار چه کمینگاه کمانداران است
هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد
حافظ ار جان طلبد غمزه مستانه یار
خانه از غیر بپرداز و بهل تا ببرد
 

سایه ابن مسعود بازدید : 2 دوشنبه 16 دی 1392 نظرات (0)

خواجه شمس الدین محمد شیرازی ملقب به لسان الغیب ، در شیراز متولد شد ، از زندگی او اطلاعات چندانی در دسترس نیست و افسانه های بسیاری از زندگی او نقل شده.

وی علاقه ای به سفر از خود نشان نداد و جز یک سفر کوتاه به یزد و سفری بی سرانجام به جزیره هرمز ، بقیه عمر خود را در شیراز گذراند.

وی از همه علوم قرآنی بهره داشت و در نوجوانی  قرآن را با چهارده روایت آن حفظ کرد و به همین اعتبار به وی لقب حافظ داده شد.

حافظ نیز مانند فردوسی و خاقانی ، فقدان فرزند را چشید.

در قطعه ای به مطلع  خسروا دادگرا شیردلا بحرکفا  (قطعه شمارهٔ ۳۲)  که در آن مسعود ، برادر شاه اسحاق را خطاب قرار داده ، اشاره می کند که به مدت سه سال در دربار مشغول بوده و احتمالا منسب دیوانی داشته است.

در جاهای زیادی از اشعارش به مسائلی از جمله گرفتن دستمزدس اشاره کرده ، که این به این معنی است که وی به شغلی غیر از شاعری می پرداخته و از راه دیگری امرار معاش می کرده.

آرامگاه او در شهر شیراز واقع است که به حافظیه مشهور است.

مجسمه حافظ در تالار حافظ

 

 
 

لسان الغیب لقبی است که بعدها ایرانیان به حافظ داده اند ؛ چون احساس کردند که وی با عالم بالا ارتباط دارد ، و حس می کردند که این اشعار و غزلیات نمی توانسته کاملا زمینی باشد. یعنی در واقع فکر می کردند که حافظ با یک رشته نامرئی ، به عالمی فراتر از این عالم وصل می شده.

عجیب این است که خود او هم تنها شاعری است که اینقدر دوست دارد خود را به عالم بالا وصل کند.مثلا می گوید:

قدسیان گوئی که شعر حافظ از بر می کنند

یا

سرود زهره به رقص آورد مسیحا را در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ

 

 
 

دکتر اسلامی ندوشن معتقدند که نسبت دادن شاخ نبات به معشوق حافظ ، بعدها توسط مردم صورت گرفته است.وی در این باره می گوید: من قرینه قانع کننده ای نمی بینم که این معنا را تایید کند .این جزو افسانه هایی است که راجع به حافظ ساخته شده است.

شاخ نبات نماد و نشانه شیرینی است ، در گذشته شیرینی در دسترس همه نبود و ماده ای کمیاب و بسیار گران بها بود و به همین  شاعران ما درباره آن بسیار صحبت کرده اند.

 
 

وی شاعری غزل سراست و سرمشق او در غزل سرایی بیشتر ، سعدی، کمال الدین اسمعیل ، سلمان ساوجی و خواجوی کرمانی بوده است.

حافظ پس از  فرغانی ، عبید زاکانی  و ابن یمین ، شیوه ای تازه برای مبارزه با نابسامانی های جامعه برگزید.

نمایی قدیمی از حافظیه

پیش از او غزل یا  عاشقانه یا عارفانه بود اما حافظ راهی ابداع کرد که عشق و عرفان را در غزل به هم آمیخت. وی در تلفیق دو فرهنگ اسلامی و ایرانی ، مانند سعدی توفیق بسیار یافت.

برخی حافظ را خاتم شعرای ایران می دانند.

 

 
 

1.در حال حاضر دوران تازه ای از حافظ گرایی برای ما ایجاد شده که نشان دهنده آن است که مشکلات در زمان ما همان قدر است که حافظ در زمان خود احساس می کرده .این مسائل در حقیقت همان مسائل عمیق و اساسی زندگی هستند که در دوران ما به علت برخورد فرهنگ ها و مشکلات دوران ، تازه نفس شده اند و در برابر افراد قد علم کرده اند.

در واقع حافظ ، دست بر روی موضع درد مردم گذاشته است.

 

2.رمز بعدی کار وی در بیان اوست.وی توانسته مغناطیس و نیروی درونی کلمات را بیرون آورد ؛ و این کار به یک نبوغ استثنائی و خارق العاده نیاز دارد ؛ به این معنا که حافظ به هسته مرکزی کلامی انسان دست یافته.

زبان فارسی چهار گوینده با این خصوصیت دارد: حافظ ، سعدی ، فردوسی و مولوی

 

حافظ توانسته طوری الفاظ را در ارتباط با معنا انتخاب کند که بین لفظ و معنا هماهنگی خاصی ایجاد شود و به محض به وجود آمدن این هماهنگی ، یک جرقه از موسیقی می زند و آن موسیقی یک چیز نهانی است که یکباره کلام را از حالت عادی خارج می کند.

می توان یکی از شعرهای وی را به نثر بنویسیم و در این جاست که مشاهده می شود که چگونه معنی ، یکدفعه افت می کند و ناگهان می بینیم که عبارتی که به دست آمده ، معنی خارق العاده و مهمی ندارد ، اما وقتی در جای خودش و در آن آهنگ و موسیقی قرار گرفت ، به کلی جان می گیرد و چیز دیگری می شود. به همین دلیل است که حافظ در ترجمه ، تمان خصوصیاتش را از دست می دهد. در این باره بیت زیر را به نثر بر میگردانیم و بررسی می کنیم:

تفقدی نکند طوطی شکر خارا شکر فروش که عمرش دراز باد چرا

معنی شعر به نثر این می شود که شکر فروش ( که همان معشوق است ) که خدا عمرش را دراز کند ، چرا گوشه چشم عنایتی به ما که مثل طوطی طالب شکر لب های او هستیم نمی افکند؟

میبینیم که مضمون آن بیان کننده مسئله بسیار ساده ای است  اما زمانی که آن را در متن غزل میبینیم ، اهنگ و لفظ و کلام طوری ما را می رباید که عادی بودن آن در برابر کل مضمون آن ، پنهان می ماند.

سعدی هم از این ابیات عادی و حتی پیش پا افتاده زیاد دارد اما آهنگ و موسیقی به فریاد می رسند و تاثیر خود را می گذارند.

مجسمه حافظ - پیکره تراشی در تاجیکستان

برخورد اصوات و حروف و الفاظ در شعر حافظ از روی یک حساب دقیق و ریاضی وار تنظیم شده اند.نمی گ.ییم که وی عمدا این روش ریاضی وار را پیش گرفه ، اما استعداد او و شم قوی وی در این زمینه ، کلامش را به این سمت می برده است.وی بارها کلمات و الفاظ را جا به جا می کرده تا آن چیزی که می بایست از کار در بیاید.

حافظ در عمر پنجاه ساله شاعریش هرگز در پی کمیت کار نبوده و در این دوران فقط پانصد غزل آورده و کار گسترده وی بر روی هرکدام از این اشعار و ابیات باعث شده که تعدادی از غزل هایش به چند شکل مختلف روایت شوند و به ما برسند که در هر صورتشان ذهن ما را به خود حلب می کند و نمی دانیم که مقصود نهایی حافظ چه بوده است.

 

3.طنز در شعر حافظ هم از شگرد های اشعار اوست ، طنزی آرام و پنهانی و خاص که در سر تا سر ابیاتش حرکت می کند.

وی با پوششی از ابهام و ایهام و کنایه که بر روی کلماتش می کشد ، این ویژگی را در شعرش به نمایش می گذارد.علت استفاده از این  آرایه ها ، این است که :

نخست زبان صریح زبان مطبوعی نیست و برای این که فوری و صریح حرفش را ادا می کند سهمی برای مشارکت خواننده به جا نمی گذارد ، و و ایهام و ابهام و مجاز شاعرانه این فرصت را به خواننده می دهد که خودش ، در شعر را به روی خود باز کند و آن را تعبیر و تفسیر کند و با آن زندگی کند.

دوم آن که وجود شرایط بستگی و عدم امکان بیان همه مطالب روز از سمت مردم ، در طول تاریخ ایران ، شاعران را به سوی استفاده از کنایه روان کرده است. این مورد راجع به شاعران وصفی صدق می کند.

سوم آن که شاعران  عرفانی برای بیان مطالبشان همیشه از کنایه استفاده می کنند.

 

4.مسئله بعدی در شعر حافظ ، عنصری است که به آن یگانگی در چند گانگی گفته می شود ( به تعبیر دکتر محمد علی اسلامی ندوشن) .بدان معنی که حافظ در یک غزل ده – دوازده بیتی ، چندین معنی جای میدهد به طوری که برخی به این شبه می افتند که شاید حافظ دچار پراکنده گوئی شده است.

این کار یکی از شگردهای حافظ است که او می خواهد شعر را از حوزه یکنواخت خارج کند . با اندکی دقت در این زمینه در می یابیم که همه این مسائل در دایره زندگی و سرنوشت انسان ، در یک محور حرکت می کنند و در حقیقت با یکدیگر در ارتباط کامل هستند. و از طرفی هم آن چه  محور اصلی ادبیات عرفانی ماست ، ارتباط و اتصال همه اجزای عالم با یکدیگر است که این نکته در شعر حافظ ، عینیت پیدا کرده است.

 

5.در آخر باید به مسئله ای اشاره کرد که از آن با عنوان طنین فوق صوت اد می شود ( به تعبیر دکتر محمد علی اسلامی ندوشن ). این همان چیزی است که خاصیت ربایندگی شعر حافظ از آن ناشی می شود.این ویژگی چیزی نیست که بتوان آن را وصف کرد و از مجموع شگرد های حافظ مثل طنز و ایهام و تداعی معانی و ... حاصل می شود .

حافظ چنین خاصیتی را به سادگی به دست نیاورد و نتیجه مجاهدات اوست که خودش نیز به آن ها اشاراتی می کند.از جمله: سحرخیزی ، بیدار خوابی ، گریه های شبانه و...

عصر حافظ سراسر نا امنی ، جنگ های داخلی، اختلاف علما با حکام و...بود .همه افراد، هرچند گوشه گیر مثل حافظ   ، با این مسائل درگیر بودند.رویایویی با این مسائل لین ویژگی را دارد که انسان را پخته می کندو انگیزش ها درونی در وی ایجاد میکند.

دیوان حافظ مانند روزنامه ای است که تمام وقایع زمان خود را در آن منعکس کرده   .

 

 

شهریار!!!

سایه ابن مسعود بازدید : 1 شنبه 14 دی 1392 نظرات (0)
شهریار مردی سربلند

مشفق کاشانی

سایه ابن مسعود بازدید : 2 شنبه 14 دی 1392 نظرات (0)
تاریخ تولد : ۰۴ امرداد ۱۳۰۴
شاعر

1333- 1358 اشتغال به مسئولیت های اداری در تهران
بازنشستگی در سال 1358
تهیه برنامه های عرفانی و مذهبی برای رادیو و عضویت در شورای شعر صدا و سیما
1378 - تشکیل انجمن شاعران ایران با کمک جمعی از شاعران
1382 - انتخاب به عنوان چهره ماندگار

اشک ها (1323)
صلای غم - تضمین 12 بند محتشم کاشانی (1323)
شباهنگ (1323)
خاطران (1326)
سرود زندگی (1342)
شراب آفتاب (1343)
آذرخش (1365)
خلوت انس - مکاتبات ادبی با شاعران (1368)
آیینه خیال (1370)
گزیده ادبیات معاصر نیستان (1378)


احمد شاملو!!

سایه ابن مسعود بازدید : 2 شنبه 14 دی 1392 نظرات (0)
تاریخ تولد : ۲۱ آذر ۱۳۰۴
شاعر، مترجم، نویسنده، پژوهشگر، روزنامه‌نگار

شعر:

۱۳۲۶ آهنگ‌های فراموش‌شده، توسط ابراهیم دیلمقانیان منتشر شد.
۱۳۲۹-۱۳۲۶ آهن‌ها و احساس، در چاپ‌خانهٔ یمنی تهران توسط فرمانداری نظامی ضبط و سوزانده شد.
۱۳۳۰-۱۳۲۹ قطعنامه، چاپ اول با مقدمه فریدون رهنما و به هزینهٔ او:۱۳۳۰.
۱۳۳۰ بیست و سه (۲۳)، چاپ مستقل ۱۳۳۰، چاپ‌های سانسور شدهٔ دیگر ضمیمهٔ مرثیه‌های خاک.
۱۳۳۵-۱۳۲۶ هوای تازه
۱۳۳۸-۱۳۳۶ باغ آینه
۱۳۴۰-۱۳۳۹ لحظه‌ها و همیشه
۱۳۴۳-۱۳۴۱ آیدا در آینه
۱۳۴۴-۱۳۴۳ آیدا: درخت و خنجر و خاطره!
۱۳۴۵-۱۳۴۴ ققنوس در باران
۱۳۴۸-۱۳۴۵ مرثیه‌های خاک
۱۳۴۹-۱۳۴۸ شکفتن در مه
۱۳۵۲-۱۳۴۹ ابراهیم در آتش
۱۳۵۶-۱۳۵۵ دشنه در دیس
۱۳۵۹-۱۳۵۶ ترانه‌های کوچک غربت
۱۳۶۹-۱۳۵۷ مدایح بی‌صله
۱۳۷۶-۱۳۶۴ در آستانه
۱۳۷۸-۱۳۵۱ حدیث بی‌قراری ماهان

شعر (ترجمه):
غزل غزل‌های سلیمان، ۱۳۴۷.
هم‌چون کوچه‌ای بی‌انتها، ۱۳۵۲.
هایکو، شعر ژاپنی، با ع. پاشایی، ۱۳۶۱.
سیاه همچون اعماقِ آفریقای خودم، (کتاب و نوار صوتی) ترجمه و اجرای شعرهایی از لنگستون هیوز، نشر ابتکار، ۱۳۶۲، ترجمه چند شعر دیگر از هیوز در ۱۳۷۰ با حسن قباد و موسیقی کیت جارت
ترانه‌های میهن تلخ، ترجمهٔ شعرهایی از یانیس ریتسوس، (کتاب و نوار صوتی)، موسیقی میکیس تئودوراکیس، نشر ابتکار، ۱۳۶۰.
ترانهٔ شرقی و اشعار دیگر، ترجمهٔ شعرهایی از فدریکو گارسیا لورکا، (کتاب و نوار صوتی)، موسیقی گیتار آتا هوآلپا یوپانکویی. نشر ابتکار، ۱۳۵۹.
سکوت سرشار از ناگفته‌هاست، (کتاب و نوار صوتی) ترجمهٔ آزاد با محمد زرین‌بال و اجرای شعرهایی از مارگوت بیکل، موسیقی بابک بیات، نشر ابتکار، ۱۳۶۵.
چیدن سپیده دم، (کتاب و نوار صوتی) ترجمهٔ آزاد با محمد زرین‌بال و اجرای شعرهایی از مارگوت بیکل، موسیقی بابک بیات، نشر ابتکار، ۱۳۶۵.

داستان و رمان و فیلمنامه:

زیر خیمهٔ گر گرفتهٔ شب، ۱۳۳۵
زنِ پشتِ درِ مفرغی، ۱۳۳۵
حلوا برای زنده‌ها، ۱۳۴۵
درها و دیوار بزرگ چین، ۱۳۵۲
تخت ابونصر (براساس داستان صادق هدایت)، ، ۱۳۵۲
میراث، ۱۳۶۵
روزنامهٔ سفر میمنت اثر ایالات متفرقهٔ امریغ (اوکلند کالیفرنیا)، منتشر نشده‌است

رمان و داستان:

نایب اول، اثر رنه بارژاول، ۱۳۳۰.
پسران مردی که قلبش از سنگ بود، اثر موریوکایی، ۱۳۳۲.
لئون مورنِ کشیش، اثر بئاتریس بک، ۱۳۳۴.
برزخ، اثر ژان روورزی، ۱۳۳۴. ،
زنگار (خزه)، اثر هربرت لوپوریه، ۱۳۳۵.
پابرهنه‌ها، اثر زاهاریا استانکو ترجمه ناقصی با عطا بقایی،. ۱۳۳۷، ترجمهٔ کامل ۱۳۵۰.
افسانه‌های هفتاد و دو ملت در دو جلد، ۱۳۳۹.
۸۱۴۹۰، اثر آلبر شمبون، ۱۳۴۶.
قصه‌های بابام، اثر ارسکین کالدول، ۱۳۴۶.
خزه (ترجمهٔ مجدد زنگار)، ۱۳۵۰.
دماغ، سه قصه و یک نمایش‌نامه اثر ریونوسوکه آکوتاگاوا، ۱۳۵۱.
افسانه‌های کوچک چینی، ۱۳۵۱. ،
دست به دست، نوشتهٔ ویکتور آلبا، ۱۳۵۱.
لبخند تلخ، ۱۳۵۱.
زهرخند، ۱۳۵۲.
مرگ کسب و کار من است اثر روبر مرل، ۱۳۵۲.
سربازی از دوران سپری شده، ۱۳۵۲.
شازده کوچولو نوشتهٔ آنتوان دو سنت‌اگزوپری. نخست در ۱۳۵۸ با نام مسافر کوچولو در کتاب جمعه منتشر شد و بار دیگر در ۱۳۶۳ به ضمیمهٔ نوار صوتی با موسیقی گوستاو مالر توسط نشر ابتکار انتشار یافت.
بگذار سخن بگویم، اثر مشترک دومیتیلا چونگارا و موئما ویئزر، با ع. پاشایی، ۱۳۵۹.
دن آرام اثر میخائیل شولوخف، ۱۳۸۲.
عیسا دیگر، یهودا دیگر، بازنویسی رمان قدرت و افتخار اثر گراهام گرین، در ۱۳۵۶. ترجمه شد اما تاکنون (۱۳۸۵) چاپ نشده‌است.
گیل‌گمش، تهران، نشرچشمه، ۱۳۸۲.

نمایش‌نامه (ترجمه):

مفتخورها، اثر گرگهٔ چی‌کی، با انگلا بارانی، ۱۳۳۳.
درخت سیزدهم، اثر آندره ژید، ۱۳۴۰.
سی‌زیف و مرگ، اثر روبر مرل، با فریدون ایل‌بیگی، ۱۳۴۲.
نصف شب است دیگر دکتر شوایتزر، اثر ژیلبر سسبرون، ۱۳۶۱.
خانهٔ برناردا آلبا، عروسی خون (با بازبینی مجدد) بار اول در ۱۳۴۷، با یرما در سه نمایشنامه از فدریکو گارسیا لورکا، ۱۳۸۰.

متن‌های کهن فارسی:

حافظ شیراز به روایت احمد شاملو، ۱۳۵۴ تصحیح دیوان حافظ، مقدمهٔ این کتاب پس از انقلاب اجازه چاپ پیدا نکرد و تمام چاپ‌های بعد از چاپ سوم (۱۳۶۰) بدون مقدمه منتشر شده‌است.
افسانه‌های هفت گنبد، نظامی‌گنجوی، ۱۳۳۶.
ترانه‌ها (رباعیات ابوسعید ابوالخیر، رباعیات خیام و رباعیات بابا طاهر)، ۱۳۳۷.

ادبیات کودکان:

خروس زری پیرهن پری، بر اساس قصهٔ آلکسی تولستوی، با نقاشی‌های فرشید مثقالی، ۱۳۳۸ و به صورت نوار صوتی برای کودکان، ۱۳۶۰.
قصهٔ هفت کلاغون، با نقاشی‌های ضیاالدین جاوید، ۱۳۴۷.
پریا، با نقاشی ژاله پورهنگ، ۱۳۴۷، به صورت نوار صوتی با صدای شاعر به نام قاصدک، ۱۳۵۸.
چی شد که دوستم داشتن؟، اثر ساموئل مارشاک، با نقاشی ضیاءالدین جاوید، ۱۳۴۸.
ملکهٔ سایه‌ها، بر اساس قصه‌ای ارمنی، با نقاشی ضیاءالدین جاوید، ۱۳۴۹.
دخترای ننه دریا، با نقاشی ضیاءالدین جاوید، ۱۳۵۷.
قصهٔ دروازهٔ بخت، با نقاشی ابراهیم حقیقی، ۱۳۵۷.
بارون، با نقاشی ابراهیم حقیقی، ۱۳۵۷.
یل و اژدها، بر اساس قصه‌ای از آنگل کرالی یی‌چف، با نقاشی اصغر قره‌باغی، ۱۳۵۸ و با ضمیمهٔ نوار صوتی، ۱۳۶۰.
قصهٔ مردی که لب نداشت، با نقاشی مهردخت امینی،


اسماعیل شاهرودی!!

سایه ابن مسعود بازدید : 2 شنبه 14 دی 1392 نظرات (0)
شاعر، نویسنده نیمه دهه 30 - پیوستن به حزب توده ایران
تحصیل در دانشکده هنرهای زیبا در تهران
تدریس در آموزش و پرورش
همکاری در تدوین لغت نامه دهخدا و فرهنگ معین
1348 - همکاری با کمیسیون ملی یونسکو در ایران به عنوان کارشناس فرهنگی و تدریس «رابطه ادبیات و هنرهای تصویری» در دانشکده هنرهای زیبا در دانشگاه تهران

مجموعه‌های شعر
آخرین نبرد، تهران: [بی‌نا]، ۱۳۳۰
آینده، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۴۶
برگزیدهٔ شعرها، تهران: انتشارات بامداد، ۱۳۴۸
م و می در سا، تهران: انتشارات پیام، ۱۳۴۹
هر سوی راه، راه، راه، راه، تهران: انتشارات بوف، ۱۳۵۰
آی میقات‌نشین، تهران: انتشارات زمان، ۱۳۵۱

داستان کوتاه
چند کیلومتر و نیمی از واقعیت، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۵۰


سید حسن حسینی!!!

سایه ابن مسعود بازدید : 1 شنبه 14 دی 1392 نظرات (0)
شاعر، مترجم، پژوهشگر

1358 - مسئول بخش شعر و ادبیات حوزه هنر و اندیشه اسلامی
1366- استعفا از حوزه هنر و اندیشه اسلامی و آغاز به تدریس در دانشگاه الزهرا
1378- شروع فعالیت در واحد ویرایش رادیو

هم‌صدا با حلق اسماعیل (شعر، ۱۳۶۳ انتشارات سوره مهر)
براده‌ها (مجموعه‌ای از تأملات اجتماعی و ادبی، ۱۳۶۵ انتشارات سوره مهر)
بیدل، سپهری و سبک هندی (پژوهشی در زمینهٔ سبک‌شناسی، ۱۳۶۷)
گنجشک و جبرئیل (شعر، ۱۳۷۰ نشر افق)
مشت در نمای درشت (مقایسهٔ ادبیات و سینما از طریق معانی و بیان، ۱۳۷۱)
گزیدهٔ شعر جنگ و دفاع مقدس (گردآوری و نقد شعر، سوره مهر)
نوش‌داروی طرح ژنریک (شعر طنز، انتشارات سوره مهر)
طلسم سنگ (نثرهای عاشورایی، انتشارات سوره مهر)
شقایق نامه
در ملکوت سکوت (شعر)
از شرابه‌های روسری مادرم (شعر، انتشارات انجمن شاعران ایران)
سفرنامهٔ گردباد (شعر، انتشارات انجمن شاعران ایران)

خاقانی!!

سایه ابن مسعود بازدید : 1 شنبه 14 دی 1392 نظرات (0)

 

افضل الدین بدیل بن علی نجار، خاقانی شروانی به سال 520 هجری

 

قمری در شروان زاده شد . مادرش کنیزی مسیحی بودکه به اسلام

 

گرویده بود و پدرش علی نجار که خاقانی در اشعارخود از وی

 

بسیار یاد کرده است . یکی از القاب او حقایقی است که در آغاز

 

شاعری به کار می برده ولی بعدها پس از این که استادش ابوالعلای

 

گنجوی او را به خاقان اکبر منوچهر شروانشاه معرفی کرد ، خاقانی

 

لقب گرفت . معاصران خاقانی از وی با عنوان افضل نیز یاد کرده اند .

 

عموی خاقانی مردی فیلسوف ، فاضل و دانشمند بود و خاقانی تا 25

 

سالگی که کافی الدین عمر درگذشت ، از محضرش استفاده ی فراوان

 

برد و زبان عربی و حدیث و قرآن و علوم ادبی و انواع علوم رایج

 

را آموخت . خاقانی از نعمت های زندگی بهره ی چندانی نداشت ،

 

چرا که از یک خانواده ی معمولی بود ، ولی توجه و محبت عمو او

 

را به درجات بالا رساند . استاد ، شاگرد را بسیار گرامی می داشت

 

، تا ان جا که حتی دخترش را به عقد خاقانی درآورد . خاقانی نزد

 

ابوالعلا فنون شاعری را آموخت . مادر خاقانی برای فرزند ، اصول

 

و مفاهیم و دقایق آیین مسیحیت را توضیح می داد و در ضمن زادگاه

 

شاعر، یعنی اذربایجان ، محل آمیختگیِ وسیع دو دین اسلام و مسیحیت

 

بوده است .

 

پس از آن که ابوالعلا شاگرد را به دربار شروانشاه معرفی کرد ، خاقانی

 

از پاداش و بخشندگی های پادشاه برخوردار شد .بعدها که شاعر برای

 

دیدار استادان خود به خراسان و عراق قصد سفر کرد ، شروانشاه

 

اجازه ی عزیمت به شاعر را نداد . بعد از یک تلاش نافرجام برای

 

رفتن به عراق به خاطر بیماری و حمله ی غزان به خراسان و

 

اقامت اجباری در شروان ، برای حج اجازه یافت و راهی سفر حج

 

شد . در این سفر با چندی از بزرگان ملاقات کرد  در همین ایام بود

 

که خاقانی تحفة العراقین را سرود ، در این سفر بود که ویرانه های

 

ایوان مداین را در عراق دید و تحت تا ثیر مشاهده ی این ویرانه ،

 

قصیده ی معروف ایوان مداین را سرود .

 

بعد از ورود ب هاصفهان ، قصیده ای در ستایش اصفهان گفت تا

 

کدورت مردم آن دیار را از خود از بین  ببرد . پس از ان که به

 

شروان بازگشت ، بر اثر سخن چینی حسودان یا شاید هم به علتی

 

دیگر، مورد بی مهری شروانشاه قرار گرفت و به زندان افتاد .

 

بعد از یک سال به یاری عزالدوله از حبس رها شد . قصیده ی

 

معروف و زیبای ترسائیه حاصل روزهای زندان است . خاقانی

 

این قصیده را برای یک شاهزاده ی بیزانسی که مهمان شروانشاه

 

بوده ، سروده و از او درخواست شفاعت نزد پادشاه را می کند .

 

بعد از مدتی در سال 569  ، برای بار دوم به حج رفت . در سال

 

571 هجری قمری ، پسرش رشیدالدین را که 20  سال بیشتر

 

نداشت از دست داد . بعد از مرگ فرزند ، همسرش را نیز از

 

 دست داد .

 

خاقانی با دلی پر از درد و اندوه پس از سال ها شاعری در سال

 

595 ، در تبریز دیده از جهان فرو بست و در مقبرة الشعرا در

 

محله سرخاب تبریز مدفون گردید .

 

 

دیوان اشعار :

 
 

ترک خواهش کن و با راحت و آرام بخسب


خاطر آسوده ازین گردش ایام بخسب


به ریا خواب چو زاهد نبود بیداری


چند جامی بکش از باده‌ی گلفام بخسب


در هوای چمن ای مرغ گرفتار منال


شب دراز است دمی در قفس و دام بخسب


گر به خورشید رخی گرم شود آغوشی


تا دم صبح قیامت ز سر شام بخسب


بالش از خم کن و بستر بکن از لای شراب


بگذر از ننگ مبرا بشو از نام بخسب


همچو محمل برو آفات به غفلت بگذار


در جهان بی‌خبر از کف وز اسلام بخسب


نغمه‌ی من بشنو باده بکش مست بشو


شب ماه است به جانان به لب بام بخسب

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

تعداد صفحات : 4

درباره ما
این سایت ساخته شده برای ادمایی هستند که احتیاج به اطلاعات دارند با تشکر!!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
    آرشیو
    نظرسنجی
    کدوم یک از اثار زیر اثار محمد غزالی است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 40
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 20
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 16
  • بازدید سال : 38
  • بازدید کلی : 380
  • کدهای اختصاصی

    کد تغییر شکل موس