loading...
ادبیات نو رسیده و ماندگار
سایه ابن مسعود بازدید : 4 شنبه 14 دی 1392 نظرات (0)

ایرج میرزا (۱۲۵۱ خورشیدی تبریز[۱] - ۲۲ اسفند ۱۳۰۴ خورشیدی تهران)[۲] ملقب به «جلال‌الممالک» و «فخرالشعرا»، از جمله شاعران برجسته ایرانی در عصر مشروطیت (اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی)[۳] و از پیشگامان تجدد در ادبیات فارسی بود.[۴] ایرج میرزا در قالب‌های گوناگون شعر سروده و ارزشمندترین اشعارش مضامین انتقادی، اجتماعی، احساسی و تربیتی دارند. شعر ایرج ساده و روان و گاهی دربرگیرندهٔ واژگان و گفتارهای عامیانه است و اشعار او از جمله اشعار اثرگذار بر شعر دوره مشروطیت بود.

زندگینامه[ویرایش]

او فرزند صدرالشعرا غلامحسین‌میرزا، نوهٔ ایرج پسر فتحعلی‌شاه و نتیجهٔ فتحعلی شاه قاجار بود. تحصیلاتش در مدرسه دارالفنون تبریز صورت گرفت و در همان مدرسه مقدمات عربی و فرانسه را آموخت. وقتی امیرنظام گروسی مدرسه مظفری را در تبریز تاسیس کرد، ایرج میرزا سمت معاونت آن مدرسه را یافت و در این سمت مدیریت ماهنامه ورقه (نخستین نشریه دانشجویی تبریز) را برعهده گرفت. در نوزده‌سالگی لقب «ایرج بن صدرالشعرا» یافت. لیکن بزودی از شاعری دربار کناره گرفت و به مشاغل دولتی مختلفی از جمله کار در وزارت فرهنگ (معارف آن‌زمان) پرداخت. سپس به استخدام اداره گمرک درآمد و پس از مشروطیت هم در مشاغل مختلف دولتی از جمله وزارت کشور در سمت فرماندار آباده و معاونت استانداری اصفهان خدمت کرد. ایرج میرزا در پی یک سکته قلبی در منزلی در تهران درگذشت. ایرج میرزا به زبان‌های ترکی، فارسی، عربی و فرانسه تسلط داشت و روسی نیز می‌دانست و خط نستعلیق را خوب می‌نوشت. آرام‌گاه ایرج میرزا در گورستان ظهیرالدوله تهران قرار دارد.[۵][۶][۷][۸][۹][۱۰]

شخصیت[ویرایش]

ایرج به گروهی از شاهزادگان قاجار تعلق داشت که در حکمرانی بر کشور سهم موثری نداشتند ولی با این وجود، تعلق خاطر خود را به نسب و اشرافیت خود حفظ کرده بودند. ایرج نیز مانند پدرش صدرالشعرا، گاه دچار فقر و تنگدستی می‌شد و از همین رو همفکری و همدردی با تهیدستان و روح اعتراض به نابرابری‌های اجتماعی در وی زنده بود. او به سبب خصلت ولخرجی، سفرهای مداوم و تغییر مکرر شغل، برخلاف میل باطنی خود گاه مجبور به مدیحه‌سرایی اعیان و اشراف می‌شد ولی به نحو ملایم اما موثر از این کار ابراز دلتنگی و بیزاری می‌کرد.[۱۱][۱۲]

کسانی که از نزدیک با ایرج ارتباط داشته‌اند، گفته‌اند که او در زندگی روزمره مردی متین و موقر بوده و در جمع به لفظ قلم سخن می‌گفته اما هنگام حضور در محافل خصوصی و در میان دوستان، این حریم به یکباره از میان می‌رفت و به بذله‌گویی مبدل می‌شد.[۱۳] یک پروفسور خاورشناس روسی که در زمان حیات ایرج او را ملاقات کرده در باره او می‌گوید:[۳]

مردی بود سیاه‌سوخته و لاغراندام و متوسط‌القامه و در رفتار و گفتار شکیبا و بردبار. اشعار ایرج وقتی خودش آنها را می‌خواند، جان می‌گرفت...

دیدگاه سیاسی[ویرایش]

نوشتار اصلی: جنبش مشروطه

ایرج به همراه ملک‌الشعرا بهار، بلندترین صدای شعر دورهٔ مشروطه بود. او بر خلاف بهار که از زاویه میهن‌پرستی به مشروطه می‌نگریست، بیشتر از دیدگاه یک بورژوای اشرافی، منتقد روابط اجتماعی بود.[۱۴] و ضمن آنکه توده مردم را فاقد شعور سیاسی و درک اجتماعی می‌دانست، دوری از خطر در افتادن با قدرتمندان و پیروی از مصلحت را برای دوستان تجویز می‌کرد.[۱۵]

رعایا جملگی بیچارگان اند که از فقر و فنا آوارگان اند
تمام از جنس گاو و گوسفندند نه آزادی نه قانون می‌پسندند
برای همچو ملت همچو مردم نباید کرد عقل خویش را گم

باوجود آنکه ایرج به شاهزادگی خود مباهات می‌کرد، ولی ابیاتی نیز در نقد و بدگویی درباره محمدعلی شاه و احمد شاه از وی باقی‌مانده‌است. بنابراین او فارغ از حب و بغض و تعصب بی‌جا، منش روشنفکری و آزاداندیشی را پیشه خود ساخته بود. تا جایی که در قیام کلنل محمدتقی‌خان پسیان، از مشاورین او به شمار می‌رفت.[۱۶] او محافظه‌کارانه، دخالت در سیاست را تا جایی تجویز می‌کرد که به منافع شخصی لطمه نخورد. ولی در عین حال عقاید وطن‌پرستانه‌ای نیز از خود بروز می‌داد.[۱۵]

دیدگاه مذهبی[ویرایش]

ایرج موضع سختی در برابر حجاب داشته‌است. این موضع را می‌توان به راحتی در قطعه «کاروانسرا» مشاهده کرد. در جای‌جای دیوان ایرج از این مقوله سخن رفته و همین موضع باعث مخالفت دو گروه متفاوت، با ایرج و افکار او شده‌است: گروهی که به دلیل تمایلات مذهبی با ایرج مخالفت اصولی و عقیدتی داشتند و گروهی که به لحاظ سیاسی به دنبال فرصتی برای ضربه زدن به او بودند. به هرحال با روی کار آمدن حکومت غیر مذهبی رضا شاه، گروه دوم از جمع مخالفان جدا شده و طرفدار او شدند.[۱۷]

نمونه خط نستعلیق ایرج میرزا
در سردر کاروانسرایی تصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمایم این خبر را از مخبر صادقی شنیدند
گفتند که واشریعتا، خلق روی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجد تا سردر آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برق می‌رفت که مومنین رسیدند
این آب آورد و آن یکی خاک یک پیچه ز گِل بر او بریدند
ناموس به باد رفته‌ای را با یک دو سه مشت گل خریدند
چون شرع نبی از این خطر جست رفتند و به خانه آرمیدند
غفلت شده بود و خلق وحشی چون شیر درنده می‌جهیدند
بی پیچه زن گشاده رو را پاچین عفاف می‌دریدند
لب‌های قشنگ خوشگلش را مانند نبات می‌مکیدند
بالجمله تمام مردم شهر در بحر گناه می‌تپیدند
درهای بهشت بسته می‌شد مردم همه می‌جهنمیدند
می‌گشت قیامت آشکارا یکباره به صور می‌دمیدند
طیر از وَکَرات و وحش از جُحر انجم ز سپهر می‌رمیدند
این است که پیش خالق و خلق طلاب علوم روسفیدند
با این علما هنوز مردم از رونق ملک ناامیدند


این شاعر همچنین برخی از عقب‌ماندگی کشور را به سبب عمل گروهی از روحانیون و روضه‌خوانان می‌دانست. او غزلی در هجو شیخ فضل‌الله نوری دارد.[۱۸] و علی‌رغم اینکه به عنوان یک شاعر سیاسی شناخته نمی‌شود، در برابر او موضع‌گیری نموده‌است.[۱۹]

ایرج در هجونامه مشهور خود به روحانیون قشری و ریاکار به شدت می‌تازد ولی در عین حال علمای حقیقی را نیز مستثنی می‌کند:

...در ایران تا بود ملا و مفتی به روز بدتر از این هم بیفتی
فقط یک وقت یک آزاده بینی یکی چون آیت‌الله زاده بینی...

به رغم این ایرج در لابه‌لای اشعار خود تمایالات و عقاید مذهبی‌اش را نیز آشکار می‌کند. از آن جمله در قصیده ای که در نعت پیامبر اسلام (ص) سروده:

...مسافری تو و ناچار بایدت زادی که زاد باید مر مرد را به گاه رحیل
کدام زاد نکوتر ز حب پیفمبر که خلق را سوی ایزد ولای اوست دلیل...

یا مراثی با مطلع "رسم است هر که داغ جوان دید دوستان" و "سرگشته بانوان وسط آتش خیام" که در مورد حوادث عاشورا سروده و یا اشعار متعددی مانند "اندر خبر بود که نبی شاه حق پرست" و "گـفـتـم رهـیـن مـهـر تـو شـد این دل حـزین" و همچنین "خـوش آن کـه او را در دل بــود ولـای عـلـی" که در وصف حضرت علی (ع) سروده است. به عنوان نمونه دیگر از ابیاتی که عقاید مذهبی او را نمایان میکند میتوان به خاتمه شعر مشهور "نصیحت به فرزند" که خطاب به کودک خردسالش خسرو میرزا سروده اشاره کرد:

...من می‌روم و تو ماند خواهی وین "دفتر درس" خواند خواهی
این جا چو رسی مرا دعا کن با فاتحه روحم آشنا کن.

دیدگاه اجتماعی[ویرایش]

ایرج منتقد اوضاع جامعه سنتی زمان خویش بود. او به راحتی با زبان مطایبه و طنز، از برخی از رسوم ایرانیان (مانند بلند شدن جلوی پای اشخاص هنگام ورود به مجلس) انتقاد می‌کرد.[۲۰]

نام این رم را چو نادانان ادب بنهاده‌اند بیشتر از صاحبان سیم و زر رم می‌کنند
گر وزیری از درآید رم مفصل می‌شود دیگر آنجا اهل مجلس معتبر رم می‌کنند

او اگرچه در خصوص روابط کارگر و کارفرما با دیگر شعرای معاصر خویش همچون فرخی یزدی، میرزاده عشقی و عارف قزوینی همکلام می‌شد، ولی در این خصوص از چارچوب رفع تکلیف فراتر نرفته و تنها به کبر و غرور کارفرما ایراد می‌گرفت و به عمق روابط بی‌رحمانه استثماری بی‌توجه می‌ماند.[۲۱]

با آنکه ایرج (همراه با مخبرالسلطنه هدایت) از اولین شاعرانی است که شعری را بطور خاص برای کودکان سروده، اما آثار تربیتی اینگونه ادبیات کودک، توسط پروین اعتصامی و بعدها توسط صمد بهرنگی به‌طور جدی به چالش کشیده شد.[۲۲] آثار ایرج از اولین دوره یکسان شدن کتاب‌های درسی در ایران، در کتاب‌های درسی چاپ شده‌است.[۲۳]

ایرج همچنین ازجمله نخستین مردانی در ایران شناخته می‌شود که از جنبش‌های حامی حقوق زنان حمایت کرده‌است.[۲۴]

یادواره[ویرایش]

آرامگاه ایرج میرزا

برخی از دوستان و شاعران هم‌دوره با ایرج میرزا مانند محمدحسین شهریار و وحید دستگردی، در سوگ او اشعاری سروده‌اند. قطعه زیر یکی از دو قطعه‌ای است که ملک‌الشعرا بهار به یاد ایرج سروده‌است.[۲۵]

ایرجا رفتی و اشعار تو ماند کوچ کردی تو و آثار تو ماند
بعد عمری دل یاران بردن دل ما سوختی از این مردن
قلم شاعری از کار افتاد ادبیات ز مقدار افتاد
بی تو رندی و نظربازی مُرد راستی سعدی شیرازی مُرد

همچنین قمرالملوک وزیری در رثای ایرج میرزا ترانه «امان از این دل» را در دستگاه سه‌گاه خوانده‌است.[۲۶][۲۷] به گفته مرتضی نی‌داوود، ایرج میرزا چندی در جوانی واله قمر بود.[۲۸] بولواری در شهر مشهد به نام ایرج میرزا نام‌گذاری شده بود که در سال ۱۳۸۸ به دلیل آنچه «ادبیات مستهجن» ایرج خوانده شد، به جلال آل احمد تغییر نام یافت.[۲۹][۳۰]

نقد ایرج[ویرایش]

ایرج با وجود آشنایی به فرهنگ و ادبیات فرانسه و با آنکه به میزان مجاز بودن ورود هزل به حوزه عفت عمومی در آن زبان آشنا بود، ولی به وفور از معانی زشت، الفاظ رکیک و مضامین مستهجن در اشعار خود استفاده کرده‌است. اینگونه واژه‌ها چنان زیاد در اشعار او استفاده شده‌اند که به اعتقاد برخی کارشناسان، نمی‌توان دیوان ایرج را در دسترس کودکان قرار داد.[۳۱]

افزون‌بر اینگونه اشعار و کلمات رکیک، شعر ایرج با همه پختگی از نظر فن شعر نیز خالی از اشکال نیست. برخی از این نواقص چنین است:[۳۲]

  • اسقاط حرف «عین» بدل از اسقاط «همزه» در برخی ابیات مانند اسقاط عین در کلمه «عرضه» در بیت زیر:
اعیاد گذشته که مدیح عرضه نمودم اینجا بدی، امروز ندانم به کجایی؟
  • جمع بستن کلمات عربی با دستور فارسی، مانند کلمه «مستمندین» در بیت زیر:
نه شانه بود، که آن گیسوان به هم می‌دوخت کلید محبس دل‌های «مستمندین» بود
  • وارد کردن کلماتی که جواز ورود به شعر ندارند مانند «فقط» در شعر فارسی.
  • استفاده مکرر از ساروج‌های ادبی مانند «مر» و «ایدون» به ضرورت شعری

آثار[ویرایش]

آثار ایرج را می‌توان به دو بخش پیش و پس از مشروطه تقسیم کرد. اشعار دوره پیش از مشروطه او که محصول دوران جوانی اوست، بیشتر قصایدی در ستایش رجال زمان و بزرگان قاجار است. بخش بزرگی از این دسته اشعار ایرج امروزه در دست نیست. اشعار دوره پس از مشروطه ایرج که بیشتر به انتقادهای اجتماعی در قالب مضامین بکر اختصاص دارد، دارای اعتبار ادبی بیشتری هستند.[۳۳][۳۴][۸] بخشی از آثار منظوم وی، در پاسخ به مسابقات ادبی (مطروحه) انجمن‌های شعرا و یا نشریات معتبر ادبی بوده‌است. قطعات «دل مادر» و «هدیه عاشق» در پاسخ به مطروحه‌های مجلات «ایرانشهر» و «اقدام» سروده شده‌اند.[۳۵]

استفاده تقریباً بی‌نظیر ایرج از زبان ساده و خروج او از چارچوب‌ها و قالب‌های رایج در شعر فارسی، باعث شده تا شعر او، جایگاه ویژه‌ای نسبت به شاعران هم دوره خود در ادبیات فارسی بیابد. او علاوه بر اینکه پا را از هنجارهای پذبرفته شده و رایج شعر دوره خود فراتر گذاشته، معانی و مضامین جدید و فلسفه واقع گرایانه‌ای را به شعر فارسی داخل می‌کند که باعث ایجاد فضای جدید ادبی پس از خود می‌شود. پرهیز از اغراق‌های غیر ضروری رایج در شعر معاصرین و نزدیکی هرچه بیشتر به واقعیات روزمره، از خصوصیات شعر او است.[۳۶] آثار و اشعار ایرج میرزا مشتمل بر غزلیات، قصاید، قطعات و چندین مثنوی ازجمله مثنوی زهره و منوچهر و مثنوی عارف‌نامه‌است.

مثنوی عارف‌نامه[ویرایش]

نوشتار اصلی: عارف‌نامه

در مورد انگیزه سرودن عارف نامه چندین روایت وجود دارد. می‌گویند ایرج انتظار داشته که عارف هنگام ورود به مشهد به منزل او بیاید و میهمانش شود که نه تنها این اتفاق نمی‌افتد بلکه هنگام ورود ایرج، عارف که مشغول نظارت بر نصب دکورهای کنسرت بوده، اعتنای چندانی به او نمی‌کند. همچنین گفته می‌شود عارف قزوینی در باغ ملی مشهد شعری خواند که با این بیت ختم می‌شد.

چو جغد بر سر ویرانه‌های شاه عباس نشست «عارف» و لعنت به روح خاقان کرد

از آنجا که ایرج خود را از نوادگان فتحعلی‌شاه (معروف به خاقان) می‌دانست و از طرفی با مشی سیاسی عارف در حمایت از سید ضیاءالدین طباطبایی موافق نبود، کمر به دشمنی با عارف بست و مثنوی هفتصد بیتی عارفنامه را در هجو او سرود.[۳۷]

مثنوی زهره و منوچهر[ویرایش]

نوشتار اصلی: زهره و منوچهر

زهره و منوچهر برداشت آزادی است از ونوس و آدونیس اثر ویلیام شکسپیر. این اثر محصول سالهای پایانی عمر ایرج است و به همین جهت ناتمام مانده و بعدها احتمالاً توسط سید عبدالحسین حسابی تکمیل شده‌است.

سایه ابن مسعود بازدید : 1 شنبه 14 دی 1392 نظرات (0)

ابونصر علی بن احمد اسدی طوسی شاعر ایرانی قرن پنجم هجری و سرایندهٔ اثر حماسی گرشاسپ‌نامه است. وی در سال ۴۶۵ هجری در گذشت. مقبره وی در تبریز است.

اسدی از چند جهت دیگر هم در تاریخ ادبیات ایران حائز اهمیت است: کهن‌ترین دستنویس فارسی که به دست آمده‌است به خط اسدی طوسی‌است. علاوه بر این وی نخستین واژه‌نامهٔ فارسی را (بنا بر آنچه امروز ما رسیده‌است) به نام لغت فرس تدوین کرد.

آثار و افکار اسدی[ویرایش]

مقبرةالشعرای تبریز، محل دفن حدود ۴۰۰ تن از دانشمندان و ادیبان نام‌آور ایران است.

اسدی به داستان‌سرایی گرائیده و به نظم داستان‌هایی که از بسیاری جهات به شاهنامه فردوسی نزدیک است، پرداخته است. شعرهای اسدی به واسطه تناسب و حسن استعمال، جلوه خاصی یافته و به تشبیه و مجازهای تازه و صنایع لفظی و معنوی مشحون است. اسدی طوسی از علمای لغت بوده و در این فن استاد بوده و بسیاری از دیوان‌های گذشتگان را به دقت و ژرف‌نگری خوانده و لغات کمیاب را به دست آورده و گاهی همان کلمات را در اشعار خود به کار برده و بدین سبب در گرشاسب‌نامه بسیاری از لغات فارسی که حتی در اشعار قرن پنجم و ششم هم کم‌تر استعمال شده است، دیده می‌شود. آوردن این لغات اگرچه نظر به حفظ زبان، شایسته تحسین و یکی از دلایل برتری این منظومه است اما تا حدی به فصاحت و رواج آن آسیب رسانده است. بهترین گواه، آن است که شاهنامه فردوسی که چندین برابر منظومه اسدی است از این کلمات کمتر دارد، با این‌که عنایت فردوسی به نگهداری زبان بیشتر بوده است.

گرشاسپ‌نامه[ویرایش]

موضوع این کتاب، داستان پهلوانی است به نام گرشاسب که برحسب روایات پدر نریمان، نیای رستم بوده و در هند و دیگر سرزمین‌ها رزم‌ها کرده و نام‌آور شده است. این کتاب در تاریخ ۴۵۸ هجری قمری یعنی ۵۸ سال پس از اختتام شاهنامه فردوسی به انجام رسیده است. گرشاسپ‌نامه از روی گرشاسپ‌نامه‌ای که ابوالمؤید بلخی شاعر و نویسنده قرن چهارم به نثر آورده است، اقتباس شده و ظاهرأ جزو داستان‌های شاهنامه ابومنصوری هم بوده است. گرشاسب‌نامه منظوم با اصل داستان اختلاف چندانی ندارد و اسدی تغییری در آن اعمال ننموده است.

فرهنگ لغات یا لغت فُرس[ویرایش]

اسدی در تألیف این کتاب خدمتی در خور ستایش به زبان فارسی کرده و علاوه بر ضبط و تعریف واژگان‌، به ذکر نام و شعرهای پیش‌گامان مانند ابوشکور بلخی، شهید بلخی و رودکی نیز پرداخته است. واژه‌نامه اسدی به جهت دقت و صحت تفسیر، بهترین واژه‌نامه و نیز قدیمی‌ترین فرهنگ موجود در زبان فارسی است.

آثار[ویرایش]

صاحب مجمع‌الفصحا چهار قصیده مناظره را به نام اسدی توسی مشتمل بر مناظره آسمان و زمین - مناظره شب و روز - مناظره مغ و مسلمان -مناظره نیزه و کمان، ضبط کرده است. گرشاسب‌نامه و لغت فرس از آثار بزرگ این شاعر دانشمند است. در زیر، چند بیت از گرشاسب‌نامه به نام «در وصف دختر کورنگ‌شاه و آمدن جمشید نزد وی» درج می‌شود:

جم اندیشه از دل فراموش کرد سه جام می از دست او نوش کرد
ز دادار پس یادکردن گرفت به آهستگی رأی خوردن گرفت
به جم گفت: می دوست داری مگر که چیزی جز از می نخواهی دگر؟
جمش گفت: دشمن ندارمش نیز شکیبد دلم گر نیابمش نیز
به اندازه به، هرکه او می‌خورد که چون خورد افزون، بکاهد خرد
عروسی است می، شادی آیین او که باید خرد داد کابین او
ز دل برکشد می، تف درد و تاب چنان چون بخار زمین، آفتاب
دل تیره را روشنایی می است که را کوفت می، مومیایی می است
به رادی کشد زفت، بدمرد را کند سرخ رخساره زرد را
به خاموش، چیره‌زبانی دهد به فرتوت، زور جوانی دهد
خورش را گوارش، می افزون کند ز دل درد و انده بیرون کند
خورش نِه بر ِمیهمان، گونه گون مگویش از این کم خور و زآن فزون
اگرچه بود میزبان خوش‌زبان پزشکی نه نغز آید از میزبان

سایه ابن مسعود بازدید : 2 شنبه 14 دی 1392 نظرات (1)
 

سهراب سپهری شاعر و نقاش معاصر ایران

 سهراب سپهری در تاریخ پانزدهم مهر ماه 1307 در خانواده ای که اهل شعر، نقاشی، منبت کاری و دیگر رشته های هنری بود، زاده شد. کودکی و نوجوانی او به مطالعه، بازی در طبیعت، شکار و نواختن موسیقی گذشت. سهراب تا پانزده سالگی خود را در شهر کاشان گذراند و در نقاشی ها و اشعار او تاثیر این دوران و تاثیر طبیعت و گیاهان را می بینیم. سهراب سپهری شعر صدای پای آب را با الهام از قریه "چنار" واقع در حد واسط کاشان و مشهد اردهال سرود و دهکده زیبای "گلستانه" واقع در اطراف کاشان الهام بخش او در سرودن شعر گلستانه شد. در 13 اردیبهشت 1359 در تهران درگذشت.

از مجموعه ی ما هيچ، ما نگاه

ای شور، ای قديم

صبح

شوری ابعاد عید

ذائقه را سایه کرد.

عکس من افتاد در مساحت تقویم:

در خم آن کودکانه های مورب،

روی سرازیری فراغت یک عید

داد زدم:

« به، چه هوایی! »

در ریه هایم وضوح بال تمام پرنده های جهان بود.

آن روز

آب، چه تر بود!

باد به شکل لجاجت متواری بود.

من همه ء مشق های هندسی ام را

 روی زمین چیده بودم.

آن روز

چند مثلث در آب

غرق شدند.

من

گیج شدم.

جست زدم روی کوه نقشه ء جغرافی:

« آی، هلیکوپتر نجات! »

حیف:

طرح دهان در عبور باد بهم ریخت.

 

ای وزش شور، ای شدیدترین شکل!

سایه ء لیوان آب را

تا عطش این صداقت متلاشی

راهنمایی کن.

سایه ابن مسعود بازدید : 1 شنبه 14 دی 1392 نظرات (0)
سپهري از كساني است كه راه نيما را شناخته بود اما اين را با خود با شخصيت يگانه خويش پيمود او خود را با رنگ و كلمه بيان مي كرد مصالح خلاقيت او هم رنگ بود و هم كلمه و او با اين هر دو نقاشي مي كرد . يا با اين هر دو ماموريت ادبي خود را انجام مي داد تعجب نفرمائيد كه براي نقاشي او نيز تامل به ماموريت ادبي شده ام مي دانيد كه در نقاشي ايراني از گذشته هاي دور به خاطر منعي كه اسلام در مبارزه با آثار بت پرستي پيش آورده بود . پرسپكتيو ناگزير حذف شده يكي از منتقدين غربيي مي گويد نقاشي در آبستره همانجائي رسيده است كه نقاشي ايران اسلامي در طي قرون مي پيمود يعني در اين نقاشي نيز مانند آبستره رنگها يكديگر را فرا مي خوانند . نقاشي ماموريت ادبي مي يابد .
و اما شعر سپهري شعر او در نخستين برخورد داراي چند ويژگي است يكي اينكه سپهري نخستين كسي يا دست كم مهمترين شاعري است كه زبان شعر نو را با زبان محاوره پيوند زد . توضيح آنكه در شعر نو شاعران در همانحال برخي داراي زبان خاص خويشند در يك چيز اشتراك دارند و آن زبان عام شاعرانه است در برابر زبان محاوره . در واقع مي توان گفت كه زبان شاعرانه هر شاعر و زبان خاص وي جنس و فصل شعر او را تشكيل مي دهند .
زبان شاعرانه در اين تعبير يعني زباني كه علاوه بر حفظ ويژگي زبان خاص يك شاعر داراي ضخامت و اسلوب شعري است و حوزه لغات و تعبيرات و بيان در آن از نوعي است كه آن را از سوئي از زبان نوشتار متمايز مي كند و از سوئي ديگر از زبان گفتار چنانكه در ضمن پاسخ به سوال ديگر عرض كردم اغلب اين ضخامت و اسلوب و تمايز و تمايل به ارگانيسم در كاربرد لغات بدست مي آيد . اما سپهري و البته فروغ و اسماعيل شاهرودي هم شاعراني هستند كه زبان شاعرانه را با زبان محاوره پيوند زده اند و به جاي خود موفق هم بوده اند اگر چه سپهري از اين لحاظ موفقتر است .
اهل كاشانم
روزگارم بد نيست تكه ناني دارم , خرده هوشي , سر سوزن ذوقي .
فروغ بيگمان در اين زمينه يعني پيوند زدن زبان شاعرانه با زبان محاوره تحت تاثير سپهري است به گوشه اي از اين شعر فروغ نگاه كنيم :
دلم براي باغچه مي سوزد
كسي به فكر گلها نيست كسي به فكر ماهيها نيست . كسي نمي خواهد باور كند . كه باغچه دارد مي ميميرد .
ويژگي شعر دوم سپهري تصوير گرائي است . سپهري يك شاعر ايماژيست .
تصوير گر است اين نتيجه طبيعت گرائي صميم اوست كه با نوع نگرش فكري وي هماهنگ است . سپهري از جهت انديشگي شيفته يك نوع عرفان خاص خود است كه بدان مي توان عرفان طبيعي ناميد .
عرفاي گذشته ما در تكاپوي عرفانيات خويش سعي دارند خدا را بيواسطه بنگرند چشم به چشمه اصلي نور . به خانه خورشيد دوخته اند .
سپهري اما در عرفان ويژه خويش بلند پروازي عرفاي فحل تاريخ اسلامي ما را ندارد و خدا را از طريق طبيعت جستجو مي كند .
من نمازم را وقتي مي خوانم
كه اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته سرو چ
من نمازم را پي تكبيره الاحرام علف مي خوانم
پي ق قامت موج
شكي نيست كه او در ديد عرفان ويژه خود صميم است به همين جهت مي بينيم كه تصوف قشري و عرفاي ظاهر نما را با طنز چنين تصوير مي كند .
عارفي ديدم بارش تنناها يا هو
به هر صورت اين عرفان ويژه سپهري هر چه هست و هر چه آن را بناميم از عوامل عمده تصوير گرائي اوست .
اگر عرفان عرفاي قديم آنان را در الله مستغرق مي ساخت ... در سپهري باعث شده كه با ديد عرفاني در طبيعت غرق شود و وقتي تا اين اندازه در طبيعت مستغرق مي گردد . دستمايه ايماژهاي شعر خود را فراهم مي آورد .
به همين جهت خيال انگيزي شعر سپهري در اوج است .
مي دانيم كه هر تصوير ساخته يك صنعت ذهني است اما هر چه عناصر اين صنعت ذهني تر و وابسته تر به قوانين و قواعد شاعرانه و به تعبير من كوششي باشد . شعر مصنوعي تر از كار در مي آيد . به عكس هر چه جوششي تر باشد يعني بازيافت آن مستقيما" از خارج ذهن و در طبيعت گرفته شده باشد . شعر طبيعي تر مي نمايد و شعر سپهري چنين است . اگر بخواهيم مقايسه اي كرده باشيم . نادر پور هم يك شاعر تصوير گر است و حتي در اين زمينه قوي تر از سپهري است اما صنعت و كوشش در نادر پور غلبه دارد و در واقع به تعبيري ديگر تخيل نادر پور بسته تر ولي تخيل سپهري آزادتر و گسترده تر است در او جوشش غلبه دارد .
ويژگي سوم شعر سپهري شخصيت بخشيدن به پديده ها و اشيا است همه چيز در شعر سپهري زنده است احساس دارد عاطفه دارد مي بالد و نفس مي كشد در واقع چنانچه خودش مي گويد او همان شاعري است كه به هنگام خطاب به گل سوسن مي گفت شما
به كجا مي گوئيد شب مي تپد جنگل نفس مي كشد
جاي ديگري مي گويد علف ها ريزش رويا را در چشمانم شنيدند
و چنانچه در همين نمونه ديديم بررسي به دليل شخصيت دادن به اشيا افعال را در متناسب با شخصيت ها جمع مي آورد نه مفرد علفها شنيدند .
و چنانكه در همين نمونه ديديم بررسي همه صور خيال در شعر سپهري به ويژگي كاربرد انواع استعارت به مجالي بلندتر نيازمند است بر رويهم سپهري به نظر من بيشتر شاعر است تا سخنور .
كلمه در زبان شعري او با خود شعر يكپارچه فرا مي جوشد , نه آنكه مانند شاعران نخست سوژه اي دست و پا كند آنگاه براي بيان آن به فكر قالب و فرم گفتار و كلمه بگردد . شعر او عين گياه و سبزه و گل كه او آنقدر دوست مي داشت در زمينه ذهنش ناگهان مي رويد نجابت و زلالي و معصوميت روستائي وار او گوئي خود شعر را نيز تحت تاثير قرار مي دهد
سایه ابن مسعود بازدید : 2 شنبه 14 دی 1392 نظرات (0)
اخوان، شاعر حماسه و شکست

اخوان در شعرش درونمايه های حماسی را به استعاره و نماد مزين می کند

ليلی ابوالحسنی ‌‌‌‌BBC

مهدی اخوان ثالث، از برجسته ترين شاعران معاصر ايران، متخلص به م اميد، در سال 1307 در توس مشهد به دنيا آمد و چهارم شهريور سال 1369 در تهران درگذشت.

وی در سال 1326 از هنرستان صنعتی مشهد ديپلم آهنگری گرفت و در سال 1327 به تهران آمد و معلم شد. در دهه سی شمسی وارد مبارزات سياسی شد و به زندان افتاد.

مهدی اخوان ثالث نخستين دفتر شعرش را با عنوان ارغنون در سال 1330 منتشر کرد.


من نه سبک شناس هستم نه ناقد .... من هم از کار نيما الهام گرفتم و هم خود برداشت داشته ام.... شايد کوشيده باشم از خراسان ديروز به مازندران امروز برسم...
مهدی اخوان ثالث

اگرچه اخوان در دهه بيست فعاليت شعری خود را آغاز کرد، اما تا زمان انتشار سومين دفتر شعرش، زمستان، در سال 1336، در محافل ادبی آن روزگار شهرت چندانی نداشت.

مهارت اخوان در شعر حماسی است. او درونمايه های حماسی را در شعرش به کار می گيرد و جنبه هايی از اين درونمايه ها را به استعاره و نماد مزين می کند.

به گفته برخی از منتقدان، تصويری که از م . اميد در ذهن بسياری به جا مانده اين است که او از نظر شعری به نوعی نبوت و پيام آوری روی آورده و از نظر عقيدتی آميزه ای از تاريخ ايران باستان و آراء عدالت خواهانه پديد آورده است و در اين راه گاه ايران دوستی او جنبه نژاد پرستانه پيدا کرده است.

اما اخوان اين موضوع را قبول نداشت و در اين باره گفته است: "من به گذشته و تاريخ ايران نظر دارم. من عقده عدالت دارم، هر کس قافيه را می شناسد، عقده عدالت دارد، قافيه دو کفه ترازو است که خواستار عدل است.... گهگاه فريادی و خشمی نيز داشته ام."

 



اخوان از نگاه ديگران



شعرهای اخوان در دهه های 1330 و 1340 شمسی روزنه هنری تحولات فکری و اجتماعی زمان بود و بسياری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به نگرش تازه ای از زندگی رسيدند. مهدی اخوان ثالث بر شاعران معاصر ايرانی تاثيری عميق دارد.

جمال ميرصادقی، داستان نويس و منتقد ادبی در باره اخوان گفته است: من اخوان را از آخر شاهنامه شناختم. شعرهای اخوان جهان بينی و بينشی تازه به من داد و باعث شد که نگرش من از شعر به کلی متفاوت شود و شايد اين آغازی برای تحول معنوی و درونی من بود.


هنر اخوان در ترکيب شعر کهن و سبک نيمايی و سوگ او بر گذشته مجموعه ای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عميق در هم نسلان او و نسل های بعد گذاشت
نادر نادرپور

نادر نادر پور، شاعر معاصر ايران که در سال های نخستين ورود اخوان به تهران با او و شعر او آشنا شد معتقد است که هنر م . اميد در ترکيب شعر کهن و سبک نيمايی و سوگ او بر گذشته مجموعه ای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عميق در هم نسلان او و نسل های بعد گذاشت.

نادرپور گفته است: "شعر او يکی از سرچشمه های زلال شعر امروز است و تاثير آن بر نسل خودش و نسل بعدی مهم است. اخوان ميراث شعر و نظريه نيمايی را با هم تلفيق کرد و نمونه ای ايجاد کرد که بدون اينکه از سنت گسسته باشد بدعتی بر جای گذاشت. اخوان مضامين خاص خودش را داشت، مضامينی در سوگ بر آنچه که در دلش وجود داشت - اين سوگ گاهی به ايران کهن بر می گشت و گاه به روزگاران گذشته خودش و اصولا سرشار از سوز و حسرت بود- اين مضامين شيوه خاص اخوان را پديد آورد به همين دليل در او هم تاثيری از گذشته می توانيم ببينيم و هم تاثير او را در ديگران يعنی در نسل بعدی می توان مشاهده کرد."


اگر دو نام از ما به آيندگان برسد يکی از آنها احمد شاملو و ديگری مهدی اخوان ثالث است که هر دوی آنها از شاگردان نيما يوشيج هستند
اسماعيل خويی

اما خود اخوان زمانی گفت نه در صدد خلق سبک تازه ای بوده و نه تقليد، و تنها از احساس خود و درک هنری اش پيروی کرده : "من نه سبک شناس هستم نه ناقد ... من هم از کار نيما الهام گرفتم و هم خودم برداشت داشتم. در مقدمه زمستان گفته ام که می کوشم اعصاب و رگ و ريشه های سالم و درست زبانی پاکيزه و مجهز به امکانات قديم و آنچه مربوط به هنر کلامی است را به احساسات و عواطف و افکار امروز پيوند بدهم يا شايد کوشيده باشم از خراسان ديروز به مازندران امروز برسم...."

هوشنگ گلشيری، نويسنده معاصر ايرانی مهدی اخوان ثالث را رندی می داند از تبار خيام با زبانی بيش و کم ميانه شعر نيما و شعر کلاسيک فارسی. وی می گويد تعلق خاطر اخوان را به ادب کهن هم در التزام به وزن عروضی و قافيه بندی، ترجيع و تکرار می توان ديد و هم در تبعيت از همان صنايع لفظی قدما مانند مراعات النظير و جناس و غيره.

اسماعيل خويی، شاعر ايرانی مقيم بريتانيا و از پيروان سبک اخوان معتقد است که اگر دو نام از ما به آيندگان برسد يکی از آنها احمد شاملو و ديگری مهدی اخوان ثالث است که هر دوی آنها از شاگردان نيمايوشيج هستند.

به گفته آقای خويی، اخوان از ادب سنتی خراستان و از قصيده و شعر خراسانی الهام گرفته است و آشنايی او با زبان و بيان و ادب سنتی خراسان به حدی زياد است که اين زبان را به راستی از آن خود کرده است.


تعلق خاطر اخوان را به ادب کهن هم در التزام به وزن عروضی و قافيه بندی، ترجيع و تکرار می توان ديد و هم در تبعيت از همان صنايع لفظی قدما مانند مراعات النظير و جناس و غيره
هوشنگ گلشيری

آقای خويی می افزايد که اخوان دبستان شعر نوی خراسانی را بنياد گذاشت و دارای يکی از توانمندترين و دورپرواز ترين خيال های شاعرانه بود.

زمستان، نمونه عالی شعر اخوان

وی به عنوان نمونه به شعر زمستان اشاره می کند و می گويد اين شعر فقط يک روز برفی طبيعی مشهد را تصوير می کند و از راه همين فضا آفرينی و تصوير آفرينی در حقيقت ما را به ديدن يا پيش چشم خيال آوردن دوران ويژه ای از تاريخ خود می رساند که در آن همه چيز سرد، تاريک و يخ زده و مملو از هراس است.

اسماعيل خويی معتقد است که اخوان همانند نيما از راه واقع گرايی به نماد گرايی می رسد.

وی درباره عنصر عاطفه در شعر اخوان می گويد که اگر در شعر قديم ايران باباطاهر را نماد عاطفه بدانيم، شعری که کلام آن از دل بر می آيد و بر دل می نشيند و مخاطب با خواندن آن تمام سوز درون شاعر را در خود بازمی يابد، اخوان فرزند بی نظير باباطاهر در اين زمينه است.

غلامحسين يوسفی در کتاب چشمه روشن می گويد مهدی اخوان ثالث در شعر زمستان احوال خود و عصر خود را از خلال اسطوره ای کهن و تصاويری گويا نقش کرده است.


شعر زمستان در دی ماه 1334 سروده شده است. به گفته غلامحسين يوسفی، در سردی و پژمردگی و تاريکی فضای پس از 28 مرداد 1332 است که شاعر زمستان انديشه و پويندگی را احساس می کند و در اين ميان، غم تنهايی و بيگانگی شايد بيش از هر چيز در جان او چنگ انداخته است که وصف زمستان را چنين آغاز می کند:

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گريبان است
کسی سربرنيارد کرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را.
نگه جز پيش پا را ديد نتواند،
که ره تاريک و لغزان است.
وگر دست محبت سوی کس يازی،
به اکراه آورد دست از بغل بيرون؛
که سرما سخت سوزان است.



علاوه بر زمستان و ارغنون، از آخر شاهنامه، از اين اوستا و در حياط کوچک پاييز در زندان می توان به عنوان ديگر آثار مهدی اخوان ثالث ياد کرد.

م . اميد پس از انقلاب مجموعه تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم را منتشر کرد. آرامگاه م . اميد در توس، در کنار آرامگاه فردوسی است، شاعری که به او ارادت خاصی می ورزيد.


سایه ابن مسعود بازدید : 1 شنبه 14 دی 1392 نظرات (0)
نیما در سال 1276 هجری خورشیدی به دنیا آمد. خواندن و نوشتن را در ده فرا گرفت. پس از آن به تهران رفت و در مدرسه عالی سن لویی مشغول تحصیل شد .... در مدرسه از بچه‌ها کناره گیری می کرد و به گفته خود نیما با یکی از دوستانش مدام از مدرسه فرار می کرد و پس از مدتی با تشویق یکی از معلمهایش به نام نظام وفا به شعر گفتن مشغول گشت و در همان زمان با زبان فرانسه آشنایی یافت و به شعر گفتن به سبک خراسانی مشغول گشت. در سال 1300 منظومه قصه رنگ پریده را سرود که در روزنامه میرزاده عشقی به چاپ رساند ... در همان زمان بود که مخالفت بسیاری از شاعران پیرو سبک قدیم را برانگیخت.... شاعرانی چون: مهدی حمیدی، ملک الشعرای بهار و..... به مخالفت و دشمنی با وی پرداختند و به مسخره و آزار وی دست زدند . نیما سبک خاص خود را داشت وبه سبک شاعران قدیم شعر نمی‌سرود و در شعر او مصراعها کوتاه و بلند می شدند . نیما پس از مدتی به تدریس در مدرسه‌های مختلف از جمله مدرسه عالی صنعتی تهران و همکاری با روزنامه‌های چون: مجله موسیقی، مجله کویر و...... پرداخت. از معروف‌ترین شعرهای نیما می‌توان به شعرهای افسانه، آی آدمها، ناقوس، مرغ آمین اشاره کرد. نیما در 13 دی 1328 چشم از جهان فروبست.


شعری از نیمایوشیج از کتاب قصه رنگ پريده 

خون سرد 

من از اين دونان شهرستان نيم

خاطر پر درد كوهستانيم،

 

كز بدي بخت، در شهر شما

 

روزگاري رفت و هستم مبتلا!

 

هر سري با عالم خاصي خوش است

 

هر كه را كه يك چيزي خوب و دلكش است ،

 

من خوشم با زندگي كوهيان

 

چون كه عادت دارم از طفلي بدان .

 

*****

 

به به از آنجا كه ماواي من است،

 

وز سراسر مردم شهر ايمن است!

 

اندر او نه شوكتي ، نه زينتي

 

نه تقليد، نه فريب و حيلتي .

 

به به از آن آتش شبهاي تار

 

در كنار گوسفند و كوهسار!

 

*****

 

به به از آن شورش و آن همهمه

 

كه بيفتد گاهگاهي در رمه :

 

بانگ چوپانان، صداي هاي هاي،

 

بانگ زنگ گوسفندان ، بانگ ناي !

 

زندگي در شهر، فرسايد مرا

 

صحبت شهري بيازارد مرا ...

 

زين تمدن، خلق در هم اوفتاد

 

آفرين بروحشت اعصار باد

سایه ابن مسعود بازدید : 1 شنبه 14 دی 1392 نظرات (0)
  هوشنگ ابتهاج در سال 1306 در رشت متولد شد. وي از فعالان عرصه شعر و موسيقي است. از جمله مسئوليتهاي ايشان مي‌توان به سرپرستي واحد موسيقي راديو از سال 1350 تا سال 1356 و پايه‌گذار گروه موسيقي «چاوش» اشاره كرد.
        همچنين برنامه‌هاي «جاودان موسيقي راديو»، «گلهاي تازه»، «گلچين هفته» در طي سالهاي 1350 تا 1356 به مديريت ايشان تهيه مي‌شد. ترانه جاويدان «تو اي پري كجايي؟» از سروده‌هاي ايشان است.

اي صبح، اي بشارت فرياد!

امشب، خروس را

در آستان آمدنت سر بريده اند!

***

 

بسترم

صدف خالي يك تنهايي است

و تو چون مرواريد

گردن آويز كسان ديگري ...

***

سایه ابن مسعود بازدید : 1 شنبه 14 دی 1392 نظرات (0)

حميد مصدق شاعر معاصر، در دهم بهمن ماه سال ‌١٣١٨ در شهرضا ـ از شهرستان‌هاي پيرامون اصفهان ـ به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در شهرضا و اصفهان به پايان رساند و در سال ‌١٣٣٩ به تهران آمد و پس از فارغ‌التحصيل شدن در رشته‌ي بازرگاني از مؤسسه‌ي علوم اداري و بازرگاني دانشگاه تهران، در مؤسسه‌ي تحقيقات اقتصادي اين دانشگاه به امر پژوهش مشغول شد.
وي از سال ‌١٣٤٢ مجددا به ادامه‌ي تحصيل پرداخت و موفق به دريافت ليسانس حقوق از دانشگاه تهران و سپس فوق ليسانس اقتصاد شد. مصدق در سال ‌١٣٤٨ به عنوان استاديار در مدرسه‌هاي عالي كرمان و اصفهان و دانشگاه آزاد ايران به كار مشغول شد.
او از سال ‌١٣٥١، پس از دريافت فوق ليسانس حقوق اداري از دانشگاه ملي، به عضويت هيات علمي دانشگاه درآمد و در كنار آن از سال ‌١٣٥٧ به كار وكالت روي آورد.
حميد مصدق، عضو هيات علمي دانشكده‌ي حقوق دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبايي، وكيل درجه يك دادگستري عضو كانون وكلا و سردبير نشريه‌ي كانون بود.
اين شاعر معاصر، در هفتم آذرماه ‌١٣٧٧ در اثر سكته‌ي قلبي در تهران درگذشت.

شعری از حميد مصدق از مجموعه‌ي سال‌هاي صبوری

رشك نوبهار

«من مرگ نور را
باور نمي‌كنم
و مرگ عشق‌هاي قديمي را
مرگ گل هميشه بهاري كه مي‌شكفت
در قلب‌هاي ملتهب ما
مانند ذره
ذره‌ي مشتاق
پرواز را به جانب خورشيد
آغاز كرده بودم
با اين پر شكسته
تا آشيان نور
پرواز كرده بودم
من با چه شور و شوق
تصوير جاودانه‌ي آن عشق پاك را
در خويش داشتم
اينك منم نشسته به ويرانسراي غم
اينك منم گسسته ز خورشيد و نور و عشق
در قلب من نشسته زمستان ديرپا
من را نشانده‌اند
من را به قعر دره‌ي بي‌نام و بي‌نشان
با سر كشانده‌اند
بر دست و پاي من
زنجير، كندنيست
اما درون سينه‌ي من
زخمي‌ست در نهان
شعري؟
نه،
آتشي‌ست
اين ناسروده در دلم
اين موج اضطراب
من مانده‌ام زپا
ولي آن دورها هنوز
نوري‌ست
شعله‌اي‌ست
خورشيد روشني‌ست
كه، مي‌خواندم مدام
اينجا درون سينه‌ي من زخم كهنه‌اي‌ست
كه مي‌كاهدم مدام
با رشك نوبهار بگوييد
زين قعر دره مانده خبر دارد
يا روز و روزگاري
بر عاشق شكسته گذر دارد؟

تعداد صفحات : 4

درباره ما
این سایت ساخته شده برای ادمایی هستند که احتیاج به اطلاعات دارند با تشکر!!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    کدوم یک از اثار زیر اثار محمد غزالی است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 40
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 6
  • بازدید سال : 28
  • بازدید کلی : 370
  • کدهای اختصاصی

    کد تغییر شکل موس