loading...
ادبیات نو رسیده و ماندگار
سایه ابن مسعود بازدید : 2 دوشنبه 16 دی 1392 نظرات (0)

خواجه شمس الدین محمد شیرازی ملقب به لسان الغیب ، در شیراز متولد شد ، از زندگی او اطلاعات چندانی در دسترس نیست و افسانه های بسیاری از زندگی او نقل شده.

وی علاقه ای به سفر از خود نشان نداد و جز یک سفر کوتاه به یزد و سفری بی سرانجام به جزیره هرمز ، بقیه عمر خود را در شیراز گذراند.

وی از همه علوم قرآنی بهره داشت و در نوجوانی  قرآن را با چهارده روایت آن حفظ کرد و به همین اعتبار به وی لقب حافظ داده شد.

حافظ نیز مانند فردوسی و خاقانی ، فقدان فرزند را چشید.

در قطعه ای به مطلع  خسروا دادگرا شیردلا بحرکفا  (قطعه شمارهٔ ۳۲)  که در آن مسعود ، برادر شاه اسحاق را خطاب قرار داده ، اشاره می کند که به مدت سه سال در دربار مشغول بوده و احتمالا منسب دیوانی داشته است.

در جاهای زیادی از اشعارش به مسائلی از جمله گرفتن دستمزدس اشاره کرده ، که این به این معنی است که وی به شغلی غیر از شاعری می پرداخته و از راه دیگری امرار معاش می کرده.

آرامگاه او در شهر شیراز واقع است که به حافظیه مشهور است.

مجسمه حافظ در تالار حافظ

 

 
 

لسان الغیب لقبی است که بعدها ایرانیان به حافظ داده اند ؛ چون احساس کردند که وی با عالم بالا ارتباط دارد ، و حس می کردند که این اشعار و غزلیات نمی توانسته کاملا زمینی باشد. یعنی در واقع فکر می کردند که حافظ با یک رشته نامرئی ، به عالمی فراتر از این عالم وصل می شده.

عجیب این است که خود او هم تنها شاعری است که اینقدر دوست دارد خود را به عالم بالا وصل کند.مثلا می گوید:

قدسیان گوئی که شعر حافظ از بر می کنند

یا

سرود زهره به رقص آورد مسیحا را در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ

 

 
 

دکتر اسلامی ندوشن معتقدند که نسبت دادن شاخ نبات به معشوق حافظ ، بعدها توسط مردم صورت گرفته است.وی در این باره می گوید: من قرینه قانع کننده ای نمی بینم که این معنا را تایید کند .این جزو افسانه هایی است که راجع به حافظ ساخته شده است.

شاخ نبات نماد و نشانه شیرینی است ، در گذشته شیرینی در دسترس همه نبود و ماده ای کمیاب و بسیار گران بها بود و به همین  شاعران ما درباره آن بسیار صحبت کرده اند.

 
 

وی شاعری غزل سراست و سرمشق او در غزل سرایی بیشتر ، سعدی، کمال الدین اسمعیل ، سلمان ساوجی و خواجوی کرمانی بوده است.

حافظ پس از  فرغانی ، عبید زاکانی  و ابن یمین ، شیوه ای تازه برای مبارزه با نابسامانی های جامعه برگزید.

نمایی قدیمی از حافظیه

پیش از او غزل یا  عاشقانه یا عارفانه بود اما حافظ راهی ابداع کرد که عشق و عرفان را در غزل به هم آمیخت. وی در تلفیق دو فرهنگ اسلامی و ایرانی ، مانند سعدی توفیق بسیار یافت.

برخی حافظ را خاتم شعرای ایران می دانند.

 

 
 

1.در حال حاضر دوران تازه ای از حافظ گرایی برای ما ایجاد شده که نشان دهنده آن است که مشکلات در زمان ما همان قدر است که حافظ در زمان خود احساس می کرده .این مسائل در حقیقت همان مسائل عمیق و اساسی زندگی هستند که در دوران ما به علت برخورد فرهنگ ها و مشکلات دوران ، تازه نفس شده اند و در برابر افراد قد علم کرده اند.

در واقع حافظ ، دست بر روی موضع درد مردم گذاشته است.

 

2.رمز بعدی کار وی در بیان اوست.وی توانسته مغناطیس و نیروی درونی کلمات را بیرون آورد ؛ و این کار به یک نبوغ استثنائی و خارق العاده نیاز دارد ؛ به این معنا که حافظ به هسته مرکزی کلامی انسان دست یافته.

زبان فارسی چهار گوینده با این خصوصیت دارد: حافظ ، سعدی ، فردوسی و مولوی

 

حافظ توانسته طوری الفاظ را در ارتباط با معنا انتخاب کند که بین لفظ و معنا هماهنگی خاصی ایجاد شود و به محض به وجود آمدن این هماهنگی ، یک جرقه از موسیقی می زند و آن موسیقی یک چیز نهانی است که یکباره کلام را از حالت عادی خارج می کند.

می توان یکی از شعرهای وی را به نثر بنویسیم و در این جاست که مشاهده می شود که چگونه معنی ، یکدفعه افت می کند و ناگهان می بینیم که عبارتی که به دست آمده ، معنی خارق العاده و مهمی ندارد ، اما وقتی در جای خودش و در آن آهنگ و موسیقی قرار گرفت ، به کلی جان می گیرد و چیز دیگری می شود. به همین دلیل است که حافظ در ترجمه ، تمان خصوصیاتش را از دست می دهد. در این باره بیت زیر را به نثر بر میگردانیم و بررسی می کنیم:

تفقدی نکند طوطی شکر خارا شکر فروش که عمرش دراز باد چرا

معنی شعر به نثر این می شود که شکر فروش ( که همان معشوق است ) که خدا عمرش را دراز کند ، چرا گوشه چشم عنایتی به ما که مثل طوطی طالب شکر لب های او هستیم نمی افکند؟

میبینیم که مضمون آن بیان کننده مسئله بسیار ساده ای است  اما زمانی که آن را در متن غزل میبینیم ، اهنگ و لفظ و کلام طوری ما را می رباید که عادی بودن آن در برابر کل مضمون آن ، پنهان می ماند.

سعدی هم از این ابیات عادی و حتی پیش پا افتاده زیاد دارد اما آهنگ و موسیقی به فریاد می رسند و تاثیر خود را می گذارند.

مجسمه حافظ - پیکره تراشی در تاجیکستان

برخورد اصوات و حروف و الفاظ در شعر حافظ از روی یک حساب دقیق و ریاضی وار تنظیم شده اند.نمی گ.ییم که وی عمدا این روش ریاضی وار را پیش گرفه ، اما استعداد او و شم قوی وی در این زمینه ، کلامش را به این سمت می برده است.وی بارها کلمات و الفاظ را جا به جا می کرده تا آن چیزی که می بایست از کار در بیاید.

حافظ در عمر پنجاه ساله شاعریش هرگز در پی کمیت کار نبوده و در این دوران فقط پانصد غزل آورده و کار گسترده وی بر روی هرکدام از این اشعار و ابیات باعث شده که تعدادی از غزل هایش به چند شکل مختلف روایت شوند و به ما برسند که در هر صورتشان ذهن ما را به خود حلب می کند و نمی دانیم که مقصود نهایی حافظ چه بوده است.

 

3.طنز در شعر حافظ هم از شگرد های اشعار اوست ، طنزی آرام و پنهانی و خاص که در سر تا سر ابیاتش حرکت می کند.

وی با پوششی از ابهام و ایهام و کنایه که بر روی کلماتش می کشد ، این ویژگی را در شعرش به نمایش می گذارد.علت استفاده از این  آرایه ها ، این است که :

نخست زبان صریح زبان مطبوعی نیست و برای این که فوری و صریح حرفش را ادا می کند سهمی برای مشارکت خواننده به جا نمی گذارد ، و و ایهام و ابهام و مجاز شاعرانه این فرصت را به خواننده می دهد که خودش ، در شعر را به روی خود باز کند و آن را تعبیر و تفسیر کند و با آن زندگی کند.

دوم آن که وجود شرایط بستگی و عدم امکان بیان همه مطالب روز از سمت مردم ، در طول تاریخ ایران ، شاعران را به سوی استفاده از کنایه روان کرده است. این مورد راجع به شاعران وصفی صدق می کند.

سوم آن که شاعران  عرفانی برای بیان مطالبشان همیشه از کنایه استفاده می کنند.

 

4.مسئله بعدی در شعر حافظ ، عنصری است که به آن یگانگی در چند گانگی گفته می شود ( به تعبیر دکتر محمد علی اسلامی ندوشن) .بدان معنی که حافظ در یک غزل ده – دوازده بیتی ، چندین معنی جای میدهد به طوری که برخی به این شبه می افتند که شاید حافظ دچار پراکنده گوئی شده است.

این کار یکی از شگردهای حافظ است که او می خواهد شعر را از حوزه یکنواخت خارج کند . با اندکی دقت در این زمینه در می یابیم که همه این مسائل در دایره زندگی و سرنوشت انسان ، در یک محور حرکت می کنند و در حقیقت با یکدیگر در ارتباط کامل هستند. و از طرفی هم آن چه  محور اصلی ادبیات عرفانی ماست ، ارتباط و اتصال همه اجزای عالم با یکدیگر است که این نکته در شعر حافظ ، عینیت پیدا کرده است.

 

5.در آخر باید به مسئله ای اشاره کرد که از آن با عنوان طنین فوق صوت اد می شود ( به تعبیر دکتر محمد علی اسلامی ندوشن ). این همان چیزی است که خاصیت ربایندگی شعر حافظ از آن ناشی می شود.این ویژگی چیزی نیست که بتوان آن را وصف کرد و از مجموع شگرد های حافظ مثل طنز و ایهام و تداعی معانی و ... حاصل می شود .

حافظ چنین خاصیتی را به سادگی به دست نیاورد و نتیجه مجاهدات اوست که خودش نیز به آن ها اشاراتی می کند.از جمله: سحرخیزی ، بیدار خوابی ، گریه های شبانه و...

عصر حافظ سراسر نا امنی ، جنگ های داخلی، اختلاف علما با حکام و...بود .همه افراد، هرچند گوشه گیر مثل حافظ   ، با این مسائل درگیر بودند.رویایویی با این مسائل لین ویژگی را دارد که انسان را پخته می کندو انگیزش ها درونی در وی ایجاد میکند.

دیوان حافظ مانند روزنامه ای است که تمام وقایع زمان خود را در آن منعکس کرده   .

 

 
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
این سایت ساخته شده برای ادمایی هستند که احتیاج به اطلاعات دارند با تشکر!!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
    آرشیو
    نظرسنجی
    کدوم یک از اثار زیر اثار محمد غزالی است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 40
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 39
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 8
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 20
  • بازدید ماه : 49
  • بازدید سال : 71
  • بازدید کلی : 413
  • کدهای اختصاصی

    کد تغییر شکل موس